مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست گـلدسـتـهها مـنـادی شوق پگـاه توست آری شگفت نیست که بیسایه میروی خورشید هم ز سایهنـشـینان ماه توست از چـشم آهـوان حـرم میتـوان شـنـیـد این دشتها به شوق شکار نگاه توست بـالای کـاشـی حـرم تـو نـوشـتـه است هرجا دلی شکست همان بارگاه توست با این که سالهاست سوی طوس رفتهای اما هـنوز چـشـم مـدیـنه به راه توست یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود دیگـر مسافـرم ز سفـر بـازگـشـته بود هرچـند سـبز مـانـده گـلـسـتـان باورت آئـیــنــهای جــز آه نــداری بــرابــرت راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است با شوق دیـدنت شـده آواره خـواهـرت دیگـر دلـی بـه یــاد دل تـو نـمـیتـپــد بـالـی نـمـانـدهاسـت بـرای کـبـوتــرت مثـل نـسـیـم مـیرسـد از ره جـواد تـو یعنی نمینـهی به روی خاکها سرت تنها به خاک کـربوبلا سر نهـاده بود مردی که داشت نوحهگری مثل مادرت اشک تو هست تا به ابد روضه خوان ما تا کـربـلاسـت هـمـسـفـر کــاروان مـا |